كتابخونه و پارك
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز باهم رفتيم كتابخونه و يه دورى لا به لاى قفسه هاى كتاب زديم ،امروز فهميدم چقدر عاقل تر شدى، چون از يه سالگى با بابايى رفتيم و عضو كتابخونه كرديمت ولى اون موقع ها هروقت ميبرديت همه متوجه ميشدن كه طاها اومده و ميگفتن كوچيكترين عضو كتابخونه هستى، ولى الان كه رفتيم خيلى آروم تر بودى و باهم ديگه كتاب هارو تماشا كرديم
بعدش هم رفتيم پارك، كلى ذوق زده شدى و بازى كردى ولى به زور من اومدى خونه و بازم ميخواستى بمونى طبق معمول
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی