يادداشت هاى مامان
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام سيد طاها جون، البته هنوز بعضى وقتا صدات ميكنيم تاتايى
اميدوارم هميشه و همه جا در پناه خدا و لطف و بخشش و مهربونياش باشى
اين روزا يكم حوصله ام كمتر شده كه البته طبيعيه
تو هم كه همچنان شيطونى هاى خودتو دارى، ي مدت خوشحال بودم چون خوب ميخوابيدى تا ساعتاى ٩ صبح، الان دوباره افتادى تو دور سحرخيزى، از ساعت ٦ و ٧ ديگه استرس دارم كه الان بيدار ميشى و من هنوز خوب نخوابيدم
جديدا هم بيدار ميشى به من كار ندارى، تازه خوشحال هم ميشى من خواب باشم، ميتونى به كاراى خودت برسى
وقتايى كه ميخواى كارى كنى كه ميدونى ما مخالفيم يا خرابكارى هاى خودتو ميخواى بكنى ميگى مامان برو بيرون كاراتو بكن من هستم ، يا به بابا ميگى بابا برو استراحت كن خسته اى، برو سركار ...
واى از دست اين گربه بازيهات ، اصلا دوست ندارم اين كارتو، همش اداى گربه در ميارى واقعا هم خوشم نمياد،ميرى گربه هارو دور خودت جمع ميكنى، نميدونم چكار كنم اين يه قلم كار از سرت بيفته
خلاصه ماشاءالله هم كارات خيلى با مزه هست و همه خوششون مياد و در عين حال هم واقعا فول انرژى ميبرى... ان شاء الله كه عاقبت بخير و سلامت باشى